کد خبر: ۱۳۰۵۲
۰۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
طیبه روحانی، پس از بازنشستگی نویسنده شد

طیبه روحانی، پس از بازنشستگی نویسنده شد

این معلم بازنشسته از ۲۹ سال پیش تاکنون پنج‌جلد کتاب به رشته تحریر درآورده که محتوای آنها ترکیبی از تخیل و واقعیت‌هایی است که در سال‌های عمرش به چشم دیده است.

ساکت و کم‌حرف؛ این اولین ویژگی‌ای است که در برخورد با طیبه روحانی احساس می‌شود. شاید همین سکوت و حرف‌های فروخورده باعث شد که در آستانه بازنشستگی و در چهل‌و‌چهارسالگی رو به نویسندگی آورد.

این معلم بازنشسته محله آب‌وبرق از ۲۹ سال پیش تاکنون پنج‌جلد کتاب به رشته تحریر درآورده که محتوای آنها ترکیبی از تخیل و واقعیت‌هایی است که در سال‌های عمرش به چشم دیده است.

 

الهام‌گرفتن از آموزه‌های شهید مطهری

حدود ساعت ۲ بامداد که سکوت همه‌جا را فرامی‌گیرد و نور مهتاب از پنجره اتاقش می‌تابد، قلمش را برمی‌دارد و شروع می‌کند به نوشتن. طیبه‌خانم از بچگی اهل مطالعه بود. کتاب «داستان راستان» شهید‌مطهری، کتابی است که بیش از همه، ملکه ذهنش شده و به قول خودش، پایه و اساس افکارش را بنیان گذاشته است. او بعدتر که بزرگ‌تر شد، به مطالعه سایر کتاب‌های استاد مطهری، نهج‌البلاغه، تفسیر المیزان علامه طباطبایی و کتاب‌های مولانا و تفسیر قرآن رو آورد.

خانمی می‌گفت وقتی کتاب‌هایتان را می‌خوانم، در عالم دیگری سیر و سیاحت می‌کنم و دیدگاه‌های معنوی‌ام طوری تقویت می‌شود

این معلم بازنشسته تعریف می‌کند: از کودکی انشایم خوب بود. یادم است یک بار انشایی با موضوع «حق چیست؟» نوشتم که خیلی موردتوجه معلمم قرار گرفت.

او که سال‌های ۳۸، ۳۹ و ۴۰ به‌عنوان گوینده برنامه کودک در رادیو مشهد فعالیت داشته است، می‌گوید: این‌قدر اجرایم خوب بود که یک بار من را برای اجرای گروهی دعوت کردند، اما چون خانواده‌ای مذهبی داشتم و اجرا‌های گروهی زمان شاه محیط خوبی نداشت، مخالفت کردند و سال ۴۰ درحالی‌که نُه‌ساله بودم، فعالیتم در رادیو قطع شد. او ادامه می‌دهد: بزرگ‌تر که شدم، آرزو داشتم در دانشگاه هنر تحصیل کنم، اما باز هم یکی از نزدیکان به دلایل مذهبی با آن مخالفت کرد و این آرزویم نیز محقق نشد.

طیبه‌خانم سال‌۴۷ ازدواج کرد و سال‌۵۲ درحالی‌که تحصیلاتش در رشته دبیری زبان انگلیسی را به پایان رسانده بود، به‌خاطر همسرش راهی فرانسه شد. این معلم بازنشسته تعریف می‌کند: همسرم بورسیه تحصیلی فرانسه را داشت. من نیز همراه او راهی شدم و از سال‌۵۲ تا ۵۴ کارورزی‌ام را در دانشگاه «پل والری» مونپولیه فرانسه گذراندم.

طیبه‌خانم سال ۵۴ بعد‌از بازگشت به ایران به استخدام آموزش‌وپرورش درآمد و با اینکه مدرس زبان انگلیسی بود، از هر فرصتی برای انتقال آموزه‌های شهید‌مطهری استفاده می‌کرد.

 

طیبه روحانی در میانسالی دست به قلم شد

 

«داستان‌های لعیا و کریم» حکایت زوجی است که به‌خاطر نازیبایی چهره‌شان تمسخر می‌شوند، اما خداوند،فرزندی پری‌رخ به آنها عطا می‌کند

تولد کتاب‌ها

او می‌گوید: در این سال‌ها خیلی چیز‌ها دیدم و شنیدم که در ذهنم مانده بود؛ از دانش‌آموزان نیازمند و گرسنه تا پدران و مادران مادی‌گرایی که معنویت را از یاد برده بودند، تضاد‌های فرهنگی، معضلات اجتماعی، ظلم به هم‌نوع و....

همین‌ها باعث می‌شود که طیبه‌خانم سال‌۷۵ بالاخره دست به قلم شود و این تراوشات ذهنی‌اش را روی کاغذ بیاورد. اولین نوشتار او «آوای یک معلول» است که در آن رنج‌ها و مشکلات معلولی را به رشته تحریر درآورده که پدرش هروئینی و مادرش عقب‌مانده ذهنی است.

او می‌گوید: وقتی این نوشتار را برای همسر برادرم خواندم، تشویقم کرد کتاب بنویسم و در ادامه، نوشتار‌های دیگری با موضوعات مختلف نوشتم که حاصل آنها شد کتاب «فریاد‌های فروخفته» و سال‌۱۳۹۰ به چاپ رسید.

این نویسنده، در ادامه کتاب «طلا در آتش» را به رشته تحریر در‌آورد که حکایت تضاد‌های فرهنگی بین زن روسی‌تباری است که با مردی ایرانی ازدواج کرده است.

طیبه‌خانم در کتاب «حکایت بی‌بی و نازبوی یتیم» داستان کودک یتیمی را نوشته است که با مادربزرگش زندگی می‌کند و از سمت دایی‌اش مورد‌ظلم و کم‌لطفی قرار می‌گیرد. «شهد شرنگ» عنوان کتاب دیگر این بانوی نویسنده است. او در این کتاب، داستان‌هایی درباره معضلات و مشکلات اجتماعی نوشته است.

طیبه‌خانم در کتاب «داستان‌های لعیا و کریم» بیش از هر چیز قصد داشته است قدرت خداوند را بازگو کند. این کتاب حکایت زن و شوهری است که به‌خاطر نازیبایی چهره‌شان مورد تمسخر و سرزنش دیگران قرار می‌گرفتند، اما خداوند، فرزندی پری‌رخ به آنها عطا می‌کند. «مژگان در کوچه پس‌کوچه‌های تنهایی» عنوان کتاب دیگر این نویسنده است و در آن، سرگذشت خودش و پستی‌و‌بلندی‌های عمرش را به رشته تحریر درآورده است.

 

روایتگری بر‌اساس واقعیت

طیبه‌خانم تأکید می‌کند: همه این داستان‌ها برپایه واقعیت هستند. هر‌کدام حاصل اتفاقی است که در زندگی خودم، اقوام، همسایه‌ها و... دیده‌ام و با دیدگاه‌هایی که از کتاب‌های مطهری و دیگر مطالعاتم کسب کرده‌ام، آنها را پرورش داده‌ام.

او بین نوشته‌هایش «حکایت بی‌بی و نازبوی یتیم» و «مژگان در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنهایی» را از همه بیشتر دوست دارد، چون این نوشته‌ها بیان‌کننده زندگی سخت افراد یتیم است.

بین این یادداشت‌ها و نوشته‌های طیبه‌خانم دو یادداشت متفاوت وجود دارد؛ اینها نامه‌هایی است برای دو پسرش، محمدمهدی و محمدمنصور. اکنون محمدمهدی دکترای اقتصاد دارد و محمدمنصور داروساز و مدرس ویولن و پیانو‌ست. البته نویسندگی را هم از مادرش به ارث برده است و یک دیوان شعر دارد.

طیبه‌خانم در یادداشت‌هایی که برای دو فرزندش نوشته، بیشتر از یک نویسنده، مادر است؛ مادری که حواسش به غذای بچه‌ها‎یش هست و آنها را توصیه به خوردن غذا‌های حلال می‌کند. همچنین از آنها خواسته کتاب «در غرب خبری نیست» از حسین رزمجو را بخوانند.

این بانوی نویسنده، یک نسخه از کتاب‌هایش را به کتابخانه ثارالله (ع) در کوثر ۸ که خودش هم به آن رفت‌وآمد دارد، اهدا کرده است. او که بازخورد‌های خوبی از خوانندگان کتاب‌هایش گرفته است، می‌گوید: خانمی می‌گفت وقتی کتاب‌هایتان را می‌خوانم، در عالم دیگری سیر و سیاحت می‌کنم و دیدگاه‌های معنوی‌ام طوری تقویت می‌شود که انگار خودم آن حوادث را لمس کرده‌ام.

علاوه‌بر‌این، عبدالکریم شریعتی، درباره یادداشت طیبه‌خانم با عنوان «آوای یک معلول» این عبارت را در ابتدای یکی از کتاب‌هایش دست‌نویس کرده است: «دردانگیزترین و انسانی‌ترین سمفونی در حدیث نفس».

این جمله‌ها برای طیبه‌خانم خیلی ارزش دارد. وقتی آنها را می‌بیند، دلش گرم می‌شود و احساس می‌کند نوشته‌اش فراتر از آنچه توقعش را داشته تأثیرگذار است؛ و همین حس باز او را دست به قلم می‌کند.

 

* این گزارش چهارشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۵ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44